سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر رضوان

هر چه درباره مناسبت های مذهبی سروده ام به مناسبت در اختیار دوستان گرامی قرار می دهم.

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ العَصرِ و الزَّمان، یا شَریکَ القُرآن ، یا خَلیفَةَ الرَّحمن ، یا قاطِعَ البُرهان،  یا اِمامَ الأنسِ و الجانّ، اَلفَرَج اَلعَجَل اَلأمان

ای آفتابِ جهانِ جانِ ، آیا طلوعتان روزی قلب هایِ یخ زد? ما را گرما خواهد بخشید؟ ای امیدِ دل های خسته، و ای آرامشِ دلواپسی ها، ای نهایتِ آرزویِ هر ستم کشیده؛ در چراغانِ سایه ها، شما را دیدم که می آیید و حرارتِ فریادتان، زنده امان می کند.

ای غبارِ قَدَمَتان، خاکسترِ سوزانِ ما؛ وقت است که بابِ فرج را بگشایید و دل هایِ دلشکستگان را به امیدِ ظهورتان بیآرایید .

آن شب که نهایتِ آرزویم ، دیدارِ شما بود، هر گوش? جمکران را به دنبالتان گشتم.

آن شب با این که همه بودند، ولی انگار تنهایِ تنها بودم؛ اگر می خواستید، می توانستید به لحظه ای دیدار شادم کنید، ولی چه گویم که نشد و من به زیارت خاکِ پایتان قناعت کردم.

ولی هنوز غمی سنگین، قلبم را می فشارد. اشک هایم انگار، پرده هایی شده که مرا از شما دورتر می کند.

و قِرابتِ با شما، برای وجودِ گنهکاری چون من، فرسنگ ها فاصل? انتظار است.

مولا مهدی جان، ای جانِ جانان ، می دانم که یک نظر دیدن رویتان، لیاقت می خواهد و من هیچم، و انسانی با هیچ لیاقت چگونه می تواند، دیدارتان را آرزو کند؟

ولی شکّی ندارم که اگر بخواهید می شود، که بر هیچ هم نظر کنید. هر چند چشمانم به رویِ نور جمالتان بسته باشد، امّا با توفیقی از جانب شما می شود، درهایِ بست? دلم باز شود.

شما را به خدا ما را دریابید، تا گردابِ حوادث ما را در خود فرو نبرده و غرقِ غرقمان ننموده، دریابید.

کاش حال که مرا توفیق داده اید که بهرتان نغمه سرایی کنم، می توانستم رویتان را ببینم و آن چنان شیفته و سرگشته گردم ، که بیت هایی شیرین و زیبا آن چنان که باید و شاید، بر زبان برانم.

خدایا نورِ دل های ما منتظران را، در پناهِ خودت به سلامت و عافیت بدار و شب هایِ انتظارمان را به سپید? شمسِ عدالت ، روشنایی ببخش.

خدایا قسمتمان کن که در روزگارِ عادلانه و مؤمنانه و زیبایِ مهدی ات زندگی کنیم و بی آن که او را ببینیم، رختِ سفر آخرت را نبندیم. دستانش را بر شانه هایِ خسته امان بنه تا نیرویی دوباره بگیریم و شاهد حکومت پر از عدالتش باشیم .. . 


 

شهادت 1396- ایام فاطمیه

دلم امشب برایِ هجرتِ دلدار می سوزد

چنان شمعی زِ هجرِ رفتنِ غمخوار می سوزد

یتیمانِ علی، الماسِ دیده در گلو کرده

دلم بهرِ سری بر شان? دیوار می سوزد

چگونه می توان طاقت، برایِ هجرتِ زهرا

علی در رعدِ تنهایی، زِ رنجِ یار می سوزد

بسوزد شاخ? بی بر، نه این شاخه گُلِ طوبی

ببین سَروِ علی، در کین? آن خوار می سوزد

فدایِ کوثری گردم، که از فرطِ فداکاری

شبانه خسته از مردانِ بدکردار می سوزد

عجب صبری خدا دارد، که دنیا همچنان باقی

از این آتشفشانِ غم، سَرِ کُهسار می سوزد

خدایا مرگِ با عزّت، شرف دارد بر این ذلّت

که تنها کوثرِ دوران، چنین بیمار می سوزد

چها شد غیرتِ مردان، چگونه سربَراَفرازَند

که ناموسِ جهانِ جان، به سانِ نار می سوزد


 

شهادت 1396- ایام فاطمیه

پرستو، بیا در دلم لانه کن

نرو تا ابد، در دلم خانه کن

بمان، بی تو دشمن مرا می کُشد

بیا گیسویِ زینبت، شانه کن

به آبادیِ، آرزو می رسی

بهشتی رُخَم، فکرِ کاشانه کن

بدونِ پدر، زندگی سختِ توست

مرو آشنا، فکرِ بیگانه کن

همیشه نگاهم، به یادِ تو است

همه خاطراتِ خود، افسانه کن

به قبرِ غریب و، تنِ زخمی ات

دلِ عاشقان را، تو دیوانه کن

ضریحِ تو، در قلبِ عشّاقِ تو

همه عاشقان را، تو فرزانه کن

به باغِ دلم، هر چه جز یادِ توست

بیا آرزو، جمله ویرانه کن

زِ دنیایِ بی تو، سرم خالی است

بیا با دلم، ناله پیمانه کن

خجل هستم از این که، دور از توأم

زِ تسبیحِ یاران، مرا دانه کن


 

 

1399- اولین سالگرد شهادت سردارِ دل ها سپهبد حاج قاسم سلیمانی

جمعه روزی یک خبر بر من رسید

کز لهیبش، پرده  ی قلبم درید

گر چه سالی بگذرد از این خبر

زخمِ آن مانده عمیقاً بر جگر

رویِ تقویم و، در و دیوارِ ما

پُر شده از عکسِ زیبایِ شما

ای سلیمانی، عزیزی، سَروَری

رهروی بر راهِ پاکِ حیدری

هرگز از یادم نرفته یادتان

خنده هایِ مهربان و شادتان

داغتان، هر روزه می آید به سر

از دو چشمانم بریزم صد گُهر

من نمی دانم چه بر سر آمده

اینچنین از سینه اَخگر آمده

غیرتِ اسلام و ایرانی شُدید

اسوه ی نیکویِ انسانی شُدید

آن چنان دلتنگِ رویِ ماهتان

ما نشسته در غمِ جانکاهتان

کاشکی بودی، شجاعِ عصرِ ما

ای دلیرِ بی رقیبِ دهرِ ما

تو مطیعِ رهبرت بودی چنان

دستِ خود شستی، زِ هست و بود و جان

دائماً بوده به میدانِ جهاد

جانِ پاکش، در رهِ مکتب نهاد

بهرِ دشمن، حیدری کرّار بود

بر یتیمان، یاوری غمخوار بود

یادشان می رفت، غمِ هجرِ پدر

آن دمی را که به او، می کرده سر

حیف و صد حیفم، جهان از دست رفت

مخلصی، آرامِ جان از دست رفت

هرگز همچون او نزاید مادری

پهلوانی، شرزه شیرِ دیگری

خاکِ ایران ،پهلوان می پَروَرَد

خونِ او، گل هایِ لاله آوَرَد

هر شهیدی، پهلوانی بی نظیر

مقتداشان، حضرت مولا، امیر

گر چه مثلِ او نباشد در جهان

لیک نوعِ دیگری آید به جان

تا که مهدی آیَد و، یارانِ او

همرهش، خوبان و سردارانِ او

سراینده : سیده فرزانه رضوانی نژاد

 


روز پرستار- 30/9/1399

ای پزشکان، ای پرستاران، سپاس

از شما، هر گوشه، پُر از عطرِ یاس

عطرِ یاسِ، مهربانیّ و صفا

لحظه هایِ شور و، ایثار و وفا

دشمنی مخفی گرفته جان ِ ما

تا کند بر جمله مظلومان جفا

غافل این که، هر فرشته هر کجا

اهلِ خدمت بوده و بی ادّعا

از ته دل خوانده ام بهرِ شما

زنده باد این یاورانِ بی ریا

اجرتان نزدِ خدا، والا بُوَد

صحنه هایِ عشقتان، زیبا بُوَد

وه چه خوب از امتحانِ ایزدی

سرفراز همچون شکوفه سرزدی

ای پرستاران، خدا همراهتان

پُر امید و، پُر ستاره راهتان

افتخارِ ملّت و، میهن شده

عزمتان جزم، همچنان آهن شده

اُسو? نیکویِ عالم، زینب است

افتخارِ دینِ خاتم، زینب است

خوش بُوَد، در روزِ میلادِ نگار

نغمه خوان، سار و قناری و هَزار

ای پرستاران به راهِ زینبی

چون ملائک، گشته بیدار هر شبی

چشمِ بیماران، به لطف و مهرتان

غم نگیرد، آفِتابِ چهرتان

در پناهِ حق، پُر از نور و سلام

خیر و نیکی بهرتان، تام و تمام