سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر رضوان

هر چه درباره مناسبت های مذهبی سروده ام به مناسبت در اختیار دوستان گرامی قرار می دهم.

در سرم سودایِ شور انگیزِ باری کرده ام

نیمه‏ی شب تا سحر را غمگساری کرده‏ام

در دلِ شب با مناجاتِ امیرالمؤمنین(ع)

قطره‏ها بر چشمه‏های دیده جاری کرده‏ام

از فرازِ ناله‏های بی شکیبِ نیمه شب

شکوه از این آهِ سرد و بیقراری کرده‏ام

بادلی پر غصه از آن لحظه‏های خشمِ تو

دیده را گریان چنان ابرِ بهاری کرده‏ام

در بهارِ زندگانی،سر به سودایِ جهان

در خزانِ عمر و خسران ،اشک و زاری کرده‏ام

لوحِ نورانی و پاک و جان‏فزایِ سینه را

با گناهانِ فراوان، شامِ تاری کرده‏ام

وایِ من از رویِ تیره، رنگِ شامِ معصیت

آهویِ جان را ز دشتِ تن، فراری کرده‏ام

گریه‏ها وتوبه‏ام بی‏سود و عذرم نا قبول

لعن و منزلگاهِ بد را پرده‏داری کرده‏ام

در گریز و ناتوان و توبه‏خواه و بی‏پناه

چشمِ جان، بر درگهِ پروردگاری کرده‏ام

گر همه جانم بسوزانی برای کسبِ فیض

جانِ بی‏قدرم برایت چون شراری کرده‏ام

با دلی بشکسته بر درگاهِ تو رو کرده‏ام

دیده را اینک به سویِ رستگاری کرده‏ام

جلوه کن بر حالِ زارم،یک نفس مهلت بده

چون به یادِ رحمتت من میگساری کرده‏ام

دائماً لطفِ تو بر احوالِ نادم شامل است

من تمامِ سینه را، باغِ بهاری کرده‏ام

 

 


فاطمه آغوش باز علقمه

واژه ای بنوشته در قلب همه      

فاطمه یاس نبی ، حور علی

ذکر آمین علی یا فاطمه           

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

بر غم ما در دو عالم خاتمه                 

فاطمه آن آشنای بی مثل

گشته جاری در زلالی غزل               

قفل دلها با کلیدش بشکند

خو گرفته با دل ما از ازل                 

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

بر غم ما در دو عالم خاتمه                 

فاطمه نور خدا در جان ما

گشته جانم با صدایش همنوا          

بر نبی فخر دو عالم فاطمه

کس نسازد جان ما از او جدا         

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

بر غم ما در دو عالم خاتمه                  

فاطمه دردانه ای از مصطفی

یار بی همتا برای مرتضی                

مادری بهر حسین و زینبین

افتخار دیگر او مجتبی                    

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

بر غم ما در دو عالم خاتمه                   

فاطمه تو چشمه های کوثری

از تمام خلق عالم برتری                    

ای فدای خاک پایت مادرم

تو برای مصطفی هم مادری                       

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه                

بر غم ما در دو عالم خاتمه        

 


ای آینه ی مهر خدا ، جلوه گری کن

با نغمه ی خود ، خنده به مرغ سحری کن

در تنگی زندان و قفس ، زمزمه سازم

با دست شفا ، بر دل تنگم اثری کن

چون خار ضعیفی که به دامان تو هستم

با چشم ترحم ، به غم من نظری کن

آتش شدم و از دل و جان ، شعله کشیدم

در شور و تمنا و خیالت ، شرری کن

این بی خبری کشته مرا ، راه خدا کو ؟

از نور شفاعت به سرایم ، خبری کن

آنگونه بسوزم که تو را شعله نگیرد

بر کوچه ی تاریک دل ما گذری کن

یک لحظه بیا و به نسیم خوش امید

بگشوده در و شام مرا هم سپری کن

 

 


یا فاطمه اغفرلنا ، ای سایه سار هل اتی

خوش آمدی بانوی من ، ای آرزوی مصطفی

در پرتو نور خدا ، خوش بر دلم تابیده ای

مدیون الطاف توأم ، ای با وفای مرتضی

هم روی توروی خدا، هم بوی توتا ماوراء

گیسوی تو حبل المتین ، بهتر ز تو « مالَن‏ اَری »

یک پاسخی از کنج لب ، یا یک نظر با چشم شب

این خیل مشتاقان تو ، هر دم زده « قالوا بلی »

ای دامنت همچون صدف،چون درفشانی می کنی

گه زینبین گاهی حسین ، یا نور پاک مجتبی


در حیرتم از آن یم ایمان فاطمه

جان می رود کنون پی پیمان فاطمه

یکتا جواهری که به انگشتری دین

اندازه گشته آن دُر رخشان فاطمه

با عشق مادری و گلوبند همسری

تابیده بر جهان ، مه تابان فاطمه

ریحانه ی بهشت و صبوح سحرگهان

سرها نهاده بر سر دامان فاطمه

محبوبه ی خدا و ولای محمدی

رضوان آخرت ، رخ خندان فاطمه

مرضیه و رضیه و حوراء و کوثر است

بگشوده لطف حق در احسان فاطمه

مخلوق نور واجب و واجب به ممکنات

راه نجات ما ، بر جانان فاطمه

مجموع نیکی و به جهان شهره ی وفا

پایان نمی شود سر دیوان فاطمه

مست می طهور و صفای ولایتیم

زیبایی جنان ، لب خندان فاطمه