تو ای صفای دلم ، عاشقانه ام خواندی
میان دیده ی من ، بی بهانه جا ماندی
فدای خانه ی تو ، کعبه در دلم بنشان
تویی که هر چه که گفتم ، به سینه ام راندی
نبوده قطره ی اشکی ، چو در میان رخم
تو سیل اشک محبت ، به چهره افشاندی
میان رحمت تو ، تا گناه من هیهات
شبی ز سوز درون ، دیده ام تو گریاندی
میان روی من و روی ماه تو جانا
هر آنچه فاصله می شد ، ز ریشه میراندی
اگر که حج قبولی ، نبوده در عملم
چرا تو روی حبیبم ، ز دیده پوشاندی
نشسته ام که بیاید ، ز هر کران مهدی
ولی تو چشم دلم را ، همیشه خواباندی