نمیدانم چه سازم که امشب بیخدایم
چنان نی بر لبِ تو، به سوز و در نوایم
تمامِ آشنایان تمنایِ تو دارند
برایِ گریه امشب، تولایِ تو دارند
شکسته همچو زورق، نشسته کنجِ ساحل
به دستانِ تمنا، کنم طیِ مراحل
خدایا گر گناهم ، شده افزون و بیحد
به احسانِ فراوان، مکن این خواهشم رد
اگر رنگِ درونم، شده چون ظلمتِ شب
ولی سوزم ز عشقت، میانِ آتش و تب
دلم همچون کویری، که از عشقِ تو خالیست
ز چشمانِ حقیرم، دو رودِ گریه جاریست
به روزِ عیدِ قربان، به شامِ تارِ هجران
نشد حالی میسر، برایِ عفوِ رحمان
دگر افسارِ شیطان، گرفته گردنم را
گناهانِ فراوان، گرفته دامنم را
گدایی میکنم من، ز درگاهِ تو یارب
که تا شاید بیابم، نشانِ کویت امشب
نشینم زار و محزون، بخوانم شعرِ گلگون
بنالم با دلی زار، دو چشمم چشمهی خون
رسَم من تا به عرفان، کنم هستم به قربان
به دلها لاله کارم، ثمر گیرم به ایمان
بیا ای نازنینم، هوایِ کعبه دارم
بُوَد آیا که روزی، کنی تو رستگارم
نشینم کنجِ کعبه، بخوانم شعرِ هستی
که تا شاید بگیری، از این افتاده دستی
به شیطان پازنم من،دلم دریا زنم من
زِ بهر رویِ مهدی، سری صحرا زنم من
خدایا آرزوها، عنانِ من گرفته
تو گویی آخر امشب، امانِ من گرفته
ولی هرگز من از پا، نمیافتم ز هجران
مگر این که نبینم، رخِ خوبِ تو جانان
تو خود عاشق کنیو، تو خود معشوقه گردی
برایِ هر محبی، تو خود محبوبه گردی
دلم میخواهد امشب، بخوانم از سرِ جان
چنان بلبل بخوانم، شَوم شمعی فروزان
خدایا میشود من، بیایم در مدینه
بقیع و مکه بینم، نوازم شرحِ سینه
زبان بگشایم اینک، برایِ ذکرِ لبیک
جوابم گویی ای جان، به لبیکی و سعدیک
تمامِ چشمه ساران، ترنم خوانِ رویت
نسیم و بیدِ مجنون ، شده مستِ سبویت
بیا امشب به جامی، مرا مهمان کن ای یار
فراموشِ خودیت، بخوانم نغمهی سار
به تارِ گیسوانم، نوازم شعرِ هستی
غزلهایی سرایم، پر از عرفان و مستی
چنان مستم کن امشب، که هستی راببازم
کنارِ کعبهیِ تو، چنان بیتی بسازم
بیا امشب دو چشمِ، گنهکارم بگریان
ز شوقِ دیدنِ خود، لبانم را بخندان
خدایا دیدگانم، به سویت خیره گشته
که روزِ روشنِ من، ز هجرت تیره گشته
ثوابم کم ولیکن، گناهانم فراوان
خدایا روزِ حسرت، مرا از غم مسوزان
اگر بد کردهام من، ولی عفوِ تو شاید
خطا کاریِ ما را ، خطا پوشی بباید
خدایا بر وجودم، تو پاکی را بتابان
بیا یاری کن هرگز، نگردم گردِ عصیان
به بالِ عشق و ایمان، مرا تا خود سفر ده
نوایِ سازِ ما را ، به دلهایی اثر ده
مکن محروم و خسته، گدایانِ عطا را
بیا جاری کن امشب، تمامِ چشمهها را
خدایا یاریام کن، کنارِ کعبه آیم
سرِ خود را به خواری، به دیوارِ تو سایم
خدایا بر بقیعت مرا سیرِ بلا ده
برایِ عشقِ پاکان، مرا شوقِ ولا ده