دیگر امشب بهرِ خواهش آمدم
از گنهکاری به کُرنش آمدم
دیگر امشب دیده و دل منکسر
بهرِ احسانِ خدایی منتظر
دیگر امشب دل حریمِ کبریاست
گوشِ من از صوتِ رحمان پرصداست
دیگر امشب موجِ دل کف میزند
بحرِ دیدارِ سحر دف میزند
دیگر امشب نغمهات میخوانَدَم
جلوههایت سویِ حق میرانَدَم
دیگر امشب صوتِ حق بر مفلسان
میدهد میعادِ لطفِ بیکران
دیگر امشب دل اسیرِ کویِ توست
مستِ آن پیچ و خمِ ابرویِ توست
دیگر امشب دست و دل سویِ حبیب
مینوازد نالهی اَمَن یُجیب
دیگر امشب مستیِ چشمِ حبیب
میگدازد این دلم را بیشکیب
دیگر امشب همچو گلها پرپرم
از لهیبِ عشقتان، چون آذرم
دیگر امشب من توسل کردهام
غربتِ گل را تحمل کردهام
دیگر امشب یادِ گلشن کردهام
آتشی از غصه، روشن کردهام
دیگر امشب با شما پَر میکشم
بر تمامِ کوچهها سر میکشم
دیگر امشب شعلهور گردیدهام
من سراپا پرشرر گردیدهام
دیگر امشب کعبه دارم آرزو
در طواف از خونِ خود سازم وضو
دیگر امشب بر کران کردم نظر
بر حبیبِ جمکران کردم گذر
دیگر امشب در هوایِ کویِ تو
برکشیدم دیدهها را سویِ تو
دیگر امشب مهدیِ زهرا کجاست
یوسفِ زیبایِ بی همتا کجاست
دیگر امشب وقتِ هَل مِن ناصر است
لاکن این موجودیِ من قاصر است
دیگر امشب در هوایِ کاظمین
نغمه خوانم همچو مرغانِ حسین
دیگر امشب در بقیع و سامرا
زائرم بر تربتِ این اولیا
دیگر امشب در هوایی دیگرم
آرزومندِ نوایی دیگرم
دیگر امشب نالهها دارد دلم
شور و حالِ کربلا دارد دلم
دیگر امشب بلبلی نغمهسرا
مینوازد داغِ هجرانِ مرا
دیگر امشب وقتِ پخشِ رحمت است
سهمِ هر بنده به قدرِ همت است
دیگر امشب لطفِ ایزد مستدام
میزند دستِ اجابت را مدام
دیگر امشب شامِ غمها پرکشید
بر درونها بهجتِ غفران رسید
دیگر امشب تا سحر جان میدهم
گر بخواهد برتر از آن میدهم