سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر رضوان

هر چه درباره مناسبت های مذهبی سروده ام به مناسبت در اختیار دوستان گرامی قرار می دهم.

از وقتی که مادر می شوی دیگر برای خودت نیستی، همرنگ ایثار می شوی.خودت را نمی بینی و فقط آینه ای می شوی که تصویر فرزندت در دل آن دیده می شود.

او می خوابد و تو بالای سرش با محبت به او می نگری.

او می خندد و تو از خنده اش شاد می شوی.

او گریه می کند و تو دلت از گریه اش آتش می گیرد.

دوست داری بلا گردانش باشی و او در سلامت و صحت به سر ببرد.

هر چه او می خورد تو هم دوست داری و هر چه او می پسندد برایش می خری و او عادت می کند که همواره به خاطر او از خودت بگذری .

او بزرگ می شود و خواسته هایش هم با او بزرگ می شوند. وقتی به خودت می آیی می بینی دیگر دیده نمی شوی . زیرا او عادت کرده که تو را نبیند.

و با خودت در حالی که آه می کشی می گویی:"کاشکی کمی هم خودم را می دیدم."