« عشق حسینی» عاشورا
ای اشک دیده از دو چشم من روان شو
ای آتش هجران من آخر عیان شو
ای آسمان ، اشک دلت گو تا ببارد
همراه رنج و غصه صاحب زمان شو
هر سو نگاهم می شود لبریز گریه
ای سینه همراه دو چشم من غمان شو
اینجا و هر جا کربلای یاد او شد
از غصه نامردمیها در فغان شو
لبهای خشک آتشین را شعله ور کن
از شوق عاشورا ، شراب خستگان شو
گفتار و کردارت حسینی کن حسینی
سر تا به پا عشق حسینی را بیان شو
افسردگی را وا بنه کنج دل خود
پر شور و طوفانی و بی باک و جوان شو
بنگر رضای ایزدی را تا بیایی
هر گونه حق می خواهدت ، تو آنچنان شو